عصمت انبياء - دلايل عصمت انبياء
گستره عصمت انبيا از ديدگاه فخر رازي
دفتر مركزي انتشارات بوم سازه (سيويليكا): تهران، بزرگراه جلال آل احمد، بين خيابان كارگر و بزرگراه چمران، كوچه پروانه، پلاك ۴، ساختمان چمران، طبقه ۴، واحد ۳۱. تمامي خدمات پايگاه سيويليكا ، حسب مورد داراي مجوزهاي لازم از مراجع مربوطه مي باشند و فعاليت هاي اين سايت تابع قوانين و مقررات جمهوري اسلامي ايران است. تلفن: ۸۸۰۰۸۰۴۴ ، ۸۸۳۳۵۴۵۰ ، ۸۸۳۳۵۴۵۱ ، ۸۸۳۳۵۴۵۲ - كد پستي: ۱۴۳۹۹۱۴۱۵۳.
عصمت انبياء
و ناچار پيام الهى بوسيله افراد خاصى (پيامبران) بايد به ايشان ابلاغ شود چه ضمانتى براى صحّت چنين پيامى دارد؟ و از كجا مىتوان مطمئن شد كه شخص پيامبر، وحى الهى را درست دريافت كرده و آنرا درست به مردم رسانده است؟ و نيز اگر واسطهاى بين خدا و پيامبر، وجود داشته، او نيز رسالت خود را بطور صحيح انجام داده است؟ زيرا راه وحى، در صورتى كارآيى لازم را دارد، و مىتواند نارسايى دانش بشرى را جبران كند كه از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحريف و دستبرد عمدى و سهوى، مصون باشد و گرنه با وجود احتمال سهو و نسيان در واسطه يا وسائط، يا تصرف عمدى در مفاد آن، باب احتمال خطاء و نادرستى در پيام واصل به مردم، باز مىشود و موجب سلم اعتماد از آن مىگردد.
عصمتى كه براساس برهان مزبور، براى فرشتگان و انبياء (عليهم السلام) ثابت مىشود اختصاص به تلقى و ابلاغ وحى دارد، ليكن موارد ديگرى براى عصمت هست كه با اين برهان، ثابت نمىشود و آنها را مىتوان به سه دسته، تقسيم كرد: يك دسته، مربوط به عصمت فرشتگان است، و دسته ديگر مربوط به عصمت پيامبران، و دسته سوم مربوط به عصمت بعضى ديگر از انسانها مانند ائمه معصومين (عليهم السلام) و حضرت مريم و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليهما). مثلاً اگر كسى ادعا كرد كه از طرف خدا به او وحى شده كه اجتماع نقيضين جايز يا واجب است يا (العياذباللّه) تعدّد يا تركيب يا زوال، در ذات الهى راه دارد مىتوان به كمك حكم يقينى عقل به بطلان چنين مطالبى كذب ادعا وى را اثبات كرد اما نياز اصلى به وحى، در مسائلى است كه عقل، راهى براى اثبات يا نفى آنها ندارد و نمىتواند با ارزيابى مفاد و محتواى پيام، صحّت و سقم آنرا تشخيص دهد.
زيرا اگر خداى متعال نخواهد كه پيامهايش بطور صحيح به بندگانش برسد خلاف حكمت خواهد بود و اراده حكيمانه الهى، آنرا نفى مىكند، و اگر خدا نداند كه پيام خود را از چه راهى و بوسيله چه كسانى بفرستد كه سالم به بندگانش برسد با علم نامتناهى او منافات خواهد داشت، و اگر نتواند وسايط شايستهاى را برگزيند و ايشان را از هجوم شياطين، حفظ كند با قدرت نامحدود او سازگار نخواهد بود. از اين جهت در اينجا به مسائل مربوط به عصمت پيامبران مىپردازيم هر چند بعضى از اين مسائل را تنها بوسيله دلايل نقلى و تعبّدى مىتوان حل كرد و على القاعده مىبايست بعد از اثبات حجيت كتاب و سنت، مطرح شود ولى براى رعايت تناسب بين موضوعات مسائل، آنها را در همين جا مورد بحث قرار مىدهيم و حجيّت كتاب و سنت را بعنوان اصل موضوع مىپذيريم تا در جاى خودش به اثبات برسد.
دلايل عصمت انبياء
اما راز مصونيّت ايشان در مقام دريافت وحى اين است كه اساساً ادارك وحى از قبيل ادراكات خطابردار نيست و كسى كه استعداد دريافت آنرا داشته باشد واجد يك حقيقت علمى مىشود كه حضوراً آنرا با وحى كننده خواه فرشتهاى واسطه باشد يا نباشد مشاهده مىكند2 و امكان ندارد كه گيرنده وحى، دچار ترديد شود كه آيا وحى را دريافت داشته يا نه؟ و يا چه كسى به او وحى كرده است؟ و يا مفاد و محتواى آن چيست؟ و اگر در پارهاى از داستانهاى ساختگى آمده است كه پيامبرى در پيامبرى خودش شك كرد يا مفاد وحى را درك نكرد يا وحى كننده را نشناخت كذب محض است و چنين اباطيلى شبيه آن است كه گفته شود كسى در وجود خودش يا در امور حضورى و وجدانيش شك كرده است!!.
2- قرآن كريم، اطاعت پيامبران را بطور مطلق، لازم دانسته، و از جمله در آيه (63) از سوره نساء مىفرمايد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللّه» و اطاعت مطلق از ايشان در صورتى صحيح است كه در راستاى اطاعت خدا باشد و پيروى از آنان منافاتى با اطاعت از خداى متعال نداشته باشد و گرنه امر به اطاعت مطلق از خداى متعال و اطاعت مطلق از كسانى كه در معرض خطا و انحراف باشند موجب تناقض خواهد بود. و به همين جهت است كه افراد مستعد با برخوردارى از دانش و بينش لازم و بهره مندى از تربيت صحيح، مراتب مختلفى را از كمال و فضيلت بدست مىآورند تا آنجا كه به مرز عصمت، نزديك مىشوند و حتى خيال گناه و كار زشت را هم در سر نمىپرورانند چنانكه هيچ فرد عاقلى به فكر نوشيدن داروهاى سمى و كشنده يا خوردن مواد پليد و گنديده نمىافتد.
«يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نار» و بخاطر همين استعداد قوى و صفاى ذاتى، تحت تربيت الهى قرار گيرد و بوسيله روح القدس تأييد شود چنين فردى با سرعت غيرقابل وصفى مدارج كمال را طى خواهد كرد و ره صد ساله را يك شبه خواهد پيمود و حتى در دوران طفوليّت بلكه در شكم مادر هم بر ديگران برترى خواهد يافت. به ديگر سخن: ايشان علاوه بر وظيفه تعليم و راهنمايى، وظيفه تربيت و راهبرى را نيز به عهده دارند آن هم تربيتى همگانى كه شامل مستعدترين و برجسته ترين افراد جامعه نيز مىشود و چنين مقامى در خور كسانى است كه خودشان به عاليترين مدارج كمال انسانى رسيده باشند و داراى كاملترين ملكات نفسانى (ملكه عصمت) باشند.
إِنّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَة ذِكْرَى الدّار» و در آيه (51) از سوره مردم مىفرمايد: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولاً نَبِيّا» و نيز علت مصونيّت حضرت يوسف (ع) را كه در سخت ترين شرايط لغزش، قرار گرفته بود مُخلَص بودن وى دانسته و در آيه (24) سوره يوسف مىفرمايد:.
برچسب: ،